تاریخ انتشار : سه شنبه 15 مهر 1404 - 12:51
کد خبر : 134530

نه جبهه، نه پارلمان

نه جبهه، نه پارلمان
به بهانه انتخاب هیأت‌رئیسه جبهه اصلاحات به این تشکل سیاسی پرداخته‌ایم

جارستان: در نشست اخیر مجمع عمومی جبهه اصلاحات ایران، اعضای هیات‌رئیسه برای سومین دوره فعالیت این نهاد سیاسی انتخاب شدند. طبق نتایج اعلام ‌شده، آذر منصوری برای سومین سال پیاپی در مقام ریاست جبهه اصلاحات ابقا شد. در کنار او، محسن آرمین به‌عنوان نایب‌رئیس اول، سیدحسن رسولی نایب‌رئیس دوم، بدرالسادات مفیدی دبیر و جواد امام سخنگوی جبهه انتخاب شدند.

 

به موجب اساسنامه جبهه اصلاحات ایران، هیات‌رئیسه این جبهه متشکل از ۱۰ عضو است که ۵ عضو آن شامل رئیس، دو نایب‌رئیس، دبیر و سخنگو برای مدت یک ‌سال از سوی مجمع عمومی انتخاب و سایر ۵ عضو هیات‌رئیسه (یعنی رؤسای کمیته‌های پنج‌گانه) پس از برگزاری انتخابات درون‌کمیته‌ای به ترکیب هیات‌رئیسه افزوده می‌شوند. ترکیب این جبهه از دو بخش اصلی تشکیل شده است: اعضای حقوقی که نمایندگان رسمی احزاب عضو جبهه هستند و از طریق رأی‌گیری درون‌حزبی معرفی می‌شوند. اعضای حقیقی شامل چهره‌های سیاسی و ملی که به پیشنهاد محمدرضا خاتمی و پس از بررسی در کمیته ۹ نفره انتخاب می‌شوند.

 

چالش‌های قدیمی، پرسش‌های تازه

در میان منتقدان درون‌جریانی، یکی دیگر از محورهای اصلی بحث نیز سبک مدیریت آذر منصوری است. مقایسه میان دوره‌ او و دوره‌ ریاست بهزاد نبوی تقریبا در تمام تحلیل‌ها دیده می‌شود. نبوی در دوره پیشین توانسته بود با وجود اختلاف‌نظرهای عمیق میان احزاب اصلاح‌طلب، نوعی توازن و همگرایی نسبی برقرار کند. اما به باور برخی اعضای جبهه، آذر منصوری- با وجود رویکرد آرام و دیپلماتیک- هنوز نتوانسته همان میزان اقتدار و نفوذ را در میان طیف‌های متنوع اصلاح‌طلبان به دست آورد. در مقابل، مدافعان او می‌گویند، منصوری در شرایطی بسیار دشوارتر از دوره نبوی، یعنی در دوران انسداد سیاسی، توانسته ساختار جبهه را زنده نگه دارد.

 

مساله اصلی جبهه اصلاحات اما تنها در چهره‌ها خلاصه نمی‌شود. مشکل عمیق‌تر در ساختار و فلسفه وجودی آن است. بسیاری از اصلاح‌طلبان معتقدند که جبهه اصلاحات باید از یک نهاد هماهنگ‌کننده به سمت نهاد تصمیم‌گیر واقعی حرکت کند؛ نهادی که بتواند هم موضع مشترک احزاب را تعیین کند و هم در عرصه سیاست رسمی کشور اثرگذار باشد. اما واقعیت این است که جبهه هنوز فاصله زیادی با چنین جایگاهی دارد. تصمیم‌ها بیشتر جنبه مشورتی دارد تا اجرایی و اختلاف‌نظر میان احزاب، مانع از شکل‌گیری صدای واحد شده است. در عمل آنچه قرار بود به «پارلمان اصلاحات» برسد بیشتر به شورایی مشورتی شباهت دارد که خروجی‌هایش در حد بیانیه و موضع‌گیری باقی مانده است. در همین راستا به باور برخی تحلیلگران، اگر جبهه اصلاحات نتواند ساختار خود را بازتعریف کند، ممکن است به تدریج از مرکز تصمیم‌سازی اصلاح‌طلبان به نهادی نمادین و بی‌اثر تبدیل شود.

 

میان آرمان و واقعیت

جبهه اصلاحات ایران در شرایطی به سومین دوره فعالیت خود پا گذاشته که وضعیت سیاسی کشور نسبت به سال‌های گذشته تغییر کرده است. مشارکت در انتخابات به پایین‌ترین سطح رسیده، بدنه اجتماعی اصلاح‌طلبان ناامیدتر از گذشته است و بسیاری از چهره‌های شاخص از حضور در عرصه سیاست رسمی کناره گرفته‌اند. در چنین فضایی، حفظ موجودیت جبهه خود به نوعی دستاورد تلقی می‌شود. اما پرسش اساسی این است که آیا این نهاد می‌تواند از مرز بقا عبور کرده و به مرحله اثرگذاری بازگردد؟ اصلاح‌طلبی بدون حضور در متن جامعه معنا ندارد. اگر جبهه نتواند با مردم ارتباط بگیرد و مطالبات اجتماعی را نمایندگی کند به مرور به باشگاهی از چهره‌های سیاسی تبدیل می‌شود که فقط بیانیه می‌نویسند.

 

اگر قرار است از «جبهه» فقط یک عنوان باقی نماند باید به جای تکرار جلسات و بیانیه‌ها، مسیر تازه‌ای برای ارتباط با جامعه و پاسخ به نیازهای امروز مردم پیدا کند. دوره جدید، فرصتی دوباره برای اصلاح‌طلبان است تا ثابت کنند هنوز می‌توانند در میدان سیاست ایران نقش‌آفرین باشند./سازندگی

 

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.